نمیدونم چی شد که یخو اسن کلمات ناخوداگاهه ریختند بیرون، بدون هیچ معنایی، بدون هیچ فکر یا تصویر ذهنیای. تنها بیرونریزی ناخوداگاه کلمات.
دربهابازبایدشوند. نوشتههاچکیدهبایدشوندبرلباسهایزخمخوردهسیاهیگرفتهازدودسرفههایرنگورورفته. چشمهاپاکمیشوندازتشنگیودستانمیلرزندباشوقآغوشیکهدرسیاهیآسمانپهنشدهتابرگهارادرخودبیامیزدوبویپاییزرادررگهاجاریکند. کلماتجاریمیشوندوسینهمیتپدوستارگانمیدرخشندکهزمینشیرهزندگیرامیمکددرخود. قبریخالی.
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم آذر ۱۳۹۶ساعت 23:39  توسط صان |