اتمسفر تو شامل چیزهای زیر است:
۱- رنگ آبی/سیاه: رنگ آبی برای آرامش داشتن و رنگ سیاه برای مرموز بودن شاید. رنگ سیاه برای تلخیهای پنهان شده و رنگ آبی برای بزرگ بودنها. ته رنگی هم از سبز روشن وجود داره که نشون دهنده لطافت و نسیم خنکیه که از پشت پنجرهای که بهش توری بسته شده و پشتش میله داره میوزه داخل و بعد از اینکه توی اتاق چرخید میشینه روی بازوت و تو یک لحظه حس میکنی که چیزی نشسته رو شونهت. نگاهش میکنی ولی میبینی که چیزی نیست. اما چیزی بوده. همون نسیمی بوده که به خاطر خودت اومده و خودتو پیدا کرده و خودشو به تو رسونده و روی شونهتو نشسته و شایدم یک روز بره لای موهات خونه کنه.
۲- نسیم. خنکی. همون رهایی و چرخش با باد. همونی که میومد لای موهات و خودشو به نور هم آغشته میکرد.
۳- سایهها و تاریکی. تاریکی بخش مهمی از وجود هرکسی هست. ولی من عاشق تاریکیهای وجود تو بودم. همون بخشایی که توی نور شمع قوت میگرفتن. همون بخشایی که مال خودت بودن و در عین حال باید ازشون فرار میکردی. همون بخشایی که دوست ندارم ازشون حرفی بزنم. از بس که مال خودته.
۴- نور. درخشش چشمها. آفتابی که از صبح تا عصر وجود داره و توی چشمات هم وجود داره و شبها رو معنی میده و ترکیبشون میکنه با صدای پیانو یا با سکوت. سکوتهای دوستداشتنی. سکوتهای چشمهات و طلاییهای بازیگوشی که تمام دنیارو میچرخن و میخکوب میشن روی تمام چیزهایی که دوستشون داری.
۵- خودت.
شش و هفت و هشت و ...
اتمسفرت، شاید همون بخشی از وجودته که هیچوقت قرار نیست از روی اتمسفر من برداشته بشه. چون اتمسفرا مثل میدانهای مغناطیسی میمونن. وقتی با یک اتمسفر دیگه تلاقی پیدا کنن، تمام اون میدان رو تغییر میدن و اون میدان برای همیشه به شکل دیگهای وجود داره. به شکلی سنتز یافته و به شکلی دوستداشتنیتر از هر موقع دیگه. درواقع باری دیگر دیالکتیک رو میبینیم که از زمانهای خیلی قدیم که یونانیا رو کشتیها ماهی سرخ میکردن بوده و الان اینجا هم خودشو نشون داده و من که اینجا نشستم و بوی اتمسفرت رو گوش میکنم.
از دوردست خورشید بالا میآید و چوپانان به دنبال گوسفندهای خود پلههای ترقی را طی میکنند و منتظر غروبند که به روستا برگردند و دور آتش بنشینند و صدای سازها بلند شود و بوی خاک که از بخار آبهای پاشیده شده روی باغچهها خود را بالا میکشد وارد دماغهاشان شود و انقدر سرمست شوند که خوشحال شوند.
فقط یک چیز است که سخت خواهانم. مواظب اتمسفرت باش.
برچسب : نویسنده : 0san-gooc بازدید : 83