نفر اول زنگ زد. جواب داد که به علت خرابی آسانسور نمیتواند از خانه خارج شود، پس نمیتواند خودش را به برنامه برساند و آزادند که بدون او خوش بگذرانند و امیدوار است که بهشان خوش بگذرد. تلفن چند ثانیه ساکت بود تا اینکه نفر دوم زنگ زد. به او نیز همینها را گفت با این تفاوت که گفت یکی از دوستانش تصادف کرده است و باید به دیدار او برود. تاکید کرد که بدون او خیلی راحت خوش بگذرانند و اصلن فکرش را هم نکنند. نفر سوم بعد دو ثانیه زنگ زد. متاسفانه قرار کاری خیلی مهمی برایش در نظر گرفته بودند و او از حضور نداشتنش اظهار شرمندگی بسیار کرد و به آنها یادآوری کرد که بدون او هم میشود خوش بگذرانند.اعصابش خورد شده بود. سه نفر در سه دقیقه و سه بهانه در ۱۸۰ ثانیه. میخواست عرقهای روی پیشانیاش را پا,معماییِ ...ادامه مطلب